قندون دات اي ار
.:: Your Adversing Here ::.

چشم انتظار

  • پنج شنبه 19 آبان 1390برچسب:,
  • <-PostCategory->

در پشت تاریکی ها

افقی را می بینم

که مرا به سمت خود می کشاند.

در کرانه ساحل امید

یک نفر

در انتظار من است

اما

من این سوی دریا هستم

جایی که از آسمانش سیاهی می بارد

آه، قایق تنهایی را می بینم

که بر دستان موج می لغزد و به سمت من می دود.

مرا به آنسوی دریا خواهد رساند؟

با دستانم آبها را به عقب می فشارم

و آهسته آهسته قایق را حمل می کنم

آنسو را می بینم

یک نفر

در انتظار نشسته است

بلند شد و گیسوان طلایی خود را به آب سپارد

دریا از تلاطم ایستاد

عرصه ای بر من می گشود

برق فانوس چشمانش نوازشم می داد

دیگر نتوانستم

آهسته آهسته قایق مرا حمل می کرد...



UP.VBIran

نظرات شما عزیزان:


مشاهده ادامه مطلب چشم انتظار

آخرین مطالب